خاطرات خنده دار نویسنده : طنز پرداز تاریخ : سه شنبه 6 بهمن 1394 نظرات 0 نشسته بودم بابام اومد گفت: چطورى داش ميلاد گفتم:به من نگو داش گفت:من و تو باهم رفيقيم, لینک ثابت