آغا این چه وعضشه آخه قربونتون برم ...یکی از بزرگترین فانتزیای عمرم برباد رفت.
18 سال تمام حسرت خوردیم و روزشماری کردیم بریم سر جلسه کنکور.شب و روزو داشتیم میشموردیم که وقتش برسه بریم کیک و رانی مجانی بخوریم. آغا رفتیم نشستیم سر صندلی و منتظر لحظه باشکوه. بعد یه ساعت یه یارویی اومده دستش یدونه لیوان یک بار مصرف یدونم بطری آب معدنی . اومده تو عربده میکشه کسی تشنشه یا برم؟؟ من :0-0
آرزو های برباد رفتم:D
به خدا میخواستم دستمو بکنم تو حلقش. 18 سال آزگار زجربکش و شب و روز رویاشو ببین که میری کیک و رانی بخوری. پاشی صب جمعه 7:30 بری کنکور ..بعد اینجوری کنن.
دیگه من از این به بعد دیگه فانتزی بازی درنمیارم.