گوشی موبایلم تو حلق حامدو حانیه اگه دروغ بگم.
یه بار سر زنگ ریاضی بودیم
اقای ص اومد یه ۷ بنویسه شبیه کلاغایی که بچه بودیم میکشیدیم
اون شکلی ۷نوشت
من اومدم بگم عه ما بچه بودیم از این کلاغا میکشیدیم
با صدای بلند گفتم:
ما کلاغ بودیم این جوری بچه میکشیدیم
:ِD
اون روز اشکه بچه ها از خندیدن به سوتی من دراومده بود
خدایا منو از این بچه ها و مدرسه نگیر
آمیـــــــــــــــــــن