یادمس کوچولی بودم قرار بود بریم عروسی،
آقام گفت: بابا بیا کارد دارم...
بابام: " ببین عزیزم ما تو دینمون سفارش شدس که سه چیزا به فرزنداتون آموزش بدیند،
1.تیر اندازی
2.شنا
3.سوارکاری
حالام دلم میخواد تو این عروسی سه تاشا با هم یادد بدم..."
گفتم: چیطوری آقاجون؟؟!!
گفت: " بیبین شوما میری یجا کمین میکونی، آ تا شاباشا ریخدن رو سری عروس هر کی رفت برا جمع کردنش با کش پول بش تیر اندازی میکونی تا از مکان فرار کوند. تو مرحله بعدی از دور شیرجه میزنی رو شاباشا آ لا شاباشا شینا میکونی، مرحله آخرم پولارا ورمیداری آ مثی اسب فرار میکونی که کسی ازت نسوند..."