خاطرات خنده دار نویسنده : طنز پرداز تاریخ : پنج شنبه 8 بهمن 1394 نظرات 0 یه روز صبح مثل فیمای خارجی صبحونه آوردم تو رختخوابم بخورم خیلی چسبید فقط پتو شستن بعدش خیلی سخت بود وگرنه ملافه ها رو مامانم شست تشک هم دادیم خشکشویی! لینک ثابت