آقا چند وقت پیش همه رفته بودن عروسی و من و داییم و دختر خالم، تنها بودیم. برای شام داییم گفت که زنگ بزنیم پیتزا بیارن . ما هم قبول کردیم.
داییم زنگ زد 118 شماره ی پیتزایی که اسمش پیتزا شهرزاد بود رو بگیره.
تا یارو گوشی رو برداشت داییم گفت :سلام خسته نباشید، شماره پیتزا
شلوار رو می خاستم.
آقا من و دختر خالم داشتیم فرشارو چنگ می زدیم داییم داشت هرهر می خندید.
راهنمای 118 متوجه نشد که داییم چه سوتی داده، فکر کرد داریم مسخرش می کنیم قطع کرد.