امتحانمون تموم شده بود داشتیم برمیگشتیم به آشیانه خویش،من و دوستم سوار اتوبوس شدیم،اینقد هوا گررررررمممممم بود اوسکیجن به مغزم نرسید به دوستم گفتم اون پنجره ها رو باز کن،حالا دوستم خنده خنده که اون شیشه اس،پنجره نیس.....دیگه ملت رو هم خودتون تصور کنین دیگه.......بیبین منو،ادرس افق چی بود؟؟؟؟