چند روز پیش داشتم از سرکار برمیگشتم حدود ظهر بود منم گشنه بودم شدید سوار اتوبوس شدم برم خونه یه خانم رو به روم نشسته بود تمام طول مسیر با زبونش بین دندوناش میگشت یه چی پیدا میکرد میجویید بعد میداد پایین فکر کنم وعده ناهارشو تکمیل کرد
منم که سیر شدم هیچ تا دو روز بعدشم سیر بودم