با داداشم دعوام شد انگشت دستمو را برگردوند .
جیغ زدم که انگشتمو برگشتوندی!!!وسط گریه پووووووکیدم از خنده!
باز سازی صحنه:
داداشم:^_×
انگشتم:ِِD
درشت نی وکوچولو نی:)
زانوم(من به آرنج میگم زانو! خنگم خودتی!):ااااااااااااااااااا
فعل ماضی استمراری نقلی التزامی:)))