دیروز بعدازظهر داشتم تو اتاق قدم میزدم ، آبجیم ی دفه ای گفت : الان فهمیدم چرا سهراب سپهری هم شاعره هم نقاش ! چون آدم وقتی نقاشی میکشه میتونه درمورد همون شعربگه و . . . ! !
بعدش دیدم داره ی پنجره میکشه و ی چیزاییم کنارش مینویسه !
منم گفتم برم ی برگه بردارمو هنرمو ب تصویر بکشم ! ! !
خلاصه ی نارگیل این شکلی "0" کشیدمو این شعرم سرودم :
یه حسی بهم میگه که گشنمه
یه حسی که هر لحظه همراهمه
محاله با سه وعده راضی بشم
همه فکروذکرم فقط خوردنه :|