آقا از بس این داداش کامران ما موز دوس داره و همش در تحریمه موزه آدم دلش براش کبابه و حالا ادامه داستان
چند روز پیش با خانواده گرام داشتیم میوه تناول ( طناول ) می کردیم یهو چشمم به چندتا موز بزرگ خورد بی اختیار یاده داداجی افتادم و بدون تفکر در مورد آخر و عاقبت صحبتم گفتم آخی کاش کامران اینجا بود و اینا را میخورد قیافه ی خانواده ام 0-0
قیافه ی خودم :(
و حالا کلا ممنوع الملاقات شدم تا بفهمن این کامران کیه خدایا این خانوداه بسیار باغیرت را از من نگیر ااااااااااامین