جونم براتون بگه کلاس سوم ابتدایی بودم........ناظم وسط کلاس اومد منو دوستمو برد دفتر (اخه یکی از کلاس پنجمیا رو تو دستشویی زندونی کرده بودیم) خلاصه کلی دعوامون کرد و بعدم ازمون تعهد گرفت و برگشتیم سر کلاس......
تو کلاس دوستم دوتا شیرینی رو که از دفتر کش رفته بود از جیبش در اورد و فلچ و فولچ شروع کردیم به خوردن=)
یهو معلممون داد زد:اهای شما دوتا اون پشت!!! چه گهی دارید میخورید؟؟؟
منم هول شدم گفتم عاغا به خدا از همونه که شما زنگ تفریحا تو دفتر می خورید:)
دیگه چیز زیادی خاطرم نیس فقط یادمه معلممون یه خط کش چوبی داشت که از اون روز به بعد دیگه ندیدمش!!بچه ها می گفتن شکسته:/
فقط موندم پس کله ی من واسه چی تا دو هفته ور قلمبیده بود؟؟