دیروز تو مدرسه جشن داشتیم برا بچه های برتر
یه مجری مرد آورده بودن.
اومد یکی از جایزه های رو بداشت(یک حباب بود که روش یه فرشته نشسته بود)
برداشته میگه: بعععععله .....چه هدیه قشنگیییییییی.....یه فرشته که از زیرش یه حباب دراومده...........:))))))))))
سومامون که کلا کف زمین غلت میزدن هفتمام تو هوا هلیکوپتری میزدن
حباب......
فرشته.....
فرشته ای که از زیرش حباب دراومده..........