سلام يك خاطره خنده دار براتون تعريف كنم حالشو ببريد چند روز پيش داشتم با ماشين دنده عقب ميرفتم داخل گاراژ سمت چپو راستمو نگاه كردم ديدم هيچي نيست كه يكدفعه ديدم قسمت جلوي ماشين آمد بالا نميدانيد كه چه حالي از ترس پيدا كردم آمدم پايين ببينم كه چطور شده ديدم كه پل فلزي را كه ميزاشتيم تا ماشين بره توي حياط را مادرم بر داشته بود تا حياط را تميز كنه حالا بقيه داستان را خودتون تصور كنيد .