معلم ریاضی داشت کسینوس و سینوس و تانژانت و ... رو درس می داد.
بعد یکی از بچه ها گفت اقا پارسال معلم ما یه شعر درباره ی اینا بهمون گفته که فرمولا یادمون نره. بعد اومد خوند چو سینوس بر روی کسینوس نشیند تانژانت شود و ...
اقا ما هم چیزی به روی خودمون نیاوردیم و فقط یه لبخند زدیم.
معلم همین شعر رو تو کلاس بعدی اومده بود که بخونه:
چو سینوس بر روی کسینوس نشیند
یکی از بچه ها گفته اقا نتیجه چی میشه؟
دومی گفته:دو قلو بزاید.
اقا کلاسشون از خنده صورتی شده دیگه ما هم که اینو شنیدیم داشتیم زمین رو گاز می زدیم
چو سینوس بر روی کسینوس نشیند دوقلو بزاید:)))