رفته بودیم یه مراسم اقاهه رو سکو بود داشت شعر میخوند ^_^ بهد رف نشست یه آقای دیگه اومد یه پارچ آب با یه لیوان داد دستش..اون بنده خداهم هول شد و جای اینکه اب بریزه تو لیوان بزاره رو میز،لیوانو انداخت تو پارچ بدش با یه قیافه ی اینطوری ^_^ گذاشت رو میز ...
ملت بد از مشاهده ی این صحنه :)))))))))))))))
عاقاهه خودش ^_^
وختی فهمید چه سوتیی داده :-/
من :-|