عاقا اون پیرمرده هم محلی مون گفتم آلزایمر داره حالا داستان خواهرش:
عاغا اینا خونوادگی آلزایمر دارن.
یه بار خواهر همون پیرمرده رفته بوده واسه دخترش لباس بخره.
دخترش تو اتاق پرو بوده بعد خانمه میخواسته ببینه لباس تو تن دخترش چطوره رفته دیده ی خانم دیگه با ی دختر دیگه هم اون تو هستن.
گفته ا وا خانم شما هم اومدین واسه بچه تون لباس بخری ^ــــ^
مدیونید اگه فکر کنید تو اتاق پرو آیینه بوده و این خانمه خودش و دخترش رو فکر کرده یه مشتری دیگه ان...
^ــــــ^