دیروز واسه شهریه دانشگاه رفتم امور مالی هالا مامانم زنگ زده
اون .کجایی
جواب. امور مالی
اون. اره جون عمت بمن دروغ نگو من که میدونم تو الان کافی شاپی
من. نه به خدا
اون . اون جا که همیشه شلوغ بود چس چرا صدا نمیاد
من. چون کافی شاپ نیست
اون . حالا بعدن زنگ میزنم
پنج دقیقه بعد زنی در انجا در حال خندیدن است و مادر زنگ میزند
من . بله مامان
اون. ززززززززززززززززهرررررررررر ماروووووووو مامان با دوستات داری میخندی سر منو کلا میزاری اگه شب خونه راااااااااااات دادم
اای خداااااااا من که باید پشت در میموندم چرا نرفتم بیرون اش نخورده و دهن سوخته