برا سربازی رفتن ..حتی به مرحله ی والای کچل کردنم رسیدم....اما همون روزای اول از طرف دکتر معاف شدم!!
خوب یادمه با کلی شنگولی گفتم: دکتر چیشده؟کف پام صافه؟زیاتی لاغرم؟خون به مغزم گهگاه نمیرسه خداروشکر
خخ؟پارتی دارم خودم خبر ندارم؟.....یهو خشنش عصبانی شد گفت: لال شی..یدقه خفه شوووو
رفتیم سایلنت|:
بعد با ناراحته گریه ایش گفت:مشکوک به فلان مرضی....
اون روز که از برا همیشه اومدم بیرون نمیدونستم بخندم؟ یا بگریم؟!! به زمین و زمان فحش بدم ؟ یا شاباش؟!!
نتیجه
بخاطر معافیم ناهارو رفتم یه رستوران خوووب..کباب برگ خوردم(((:
بخاطر غمم..شام..اشکنه ی کپک زده ی 3روز پیشو خوردم با نون خشک))):