آقا یه روز تو مدرسه شیطونی کرده بودیم زنگ زدن به بابام که بیاد مدرسه بابام که اومد تا آقا مدیر دهن وا کرد شکایت کنه بابام کمر بندشو در آورد افتاد به جون من .مدیر و ناظم و همه توی دفتر بسیج شدن تا بابامو بگیرن (حالا بماند اون وسط چند تایی هم مدیر خورد آی دلم خنک شد) خلاصه مدیر و معاونها می گفتن ببخشید غلط کر دیم پسرت مثه دسته گله ........ بس کن.
بعله ......جونم براتون بگه که ... کتک بدی بود ولی ارزشش رو داشت دیگه هر چی هم شیطونی تو مدرسه می کردم کسی جرات نداشت به بابام چیزی بگه .