داشتم میرفتم سر کلاس, تو راه دختر همسایمونو دیدم داره تلو تلو میخوره. یا ابوالفضل چش شده این.نخوره زمین یهو :|
اول فکر کردم حالش بده بعد که قضیه رو جویا شدم فهمیدم یه دونه از دندونه های کیلیپسش شکسته تعادلشو به هم زده. ^_^
عین گربه که سیبیلشو میکنی دیه نمیتونه راه بره. خخخخخ. ^_^
یَنی تا خود کلاس داشتم در و دیوارو گاز میزدم از شنگولی :دی