خاطرات خنده دار نویسنده : طنز پرداز تاریخ : پنج شنبه 15 بهمن 1394 نظرات 0 زنگ زدم خونه دوستم،باباش گوشیو برداشت،صدای باباشو که شنیدم حول شدم گفتم:بفرمایید.چی کار داشتید؟ . . . یعنی آبروم رفت. بابای دوستمم داشت میخندید،یعنی میخواستم خفش کنم. لینک ثابت