عاقا یارانه نونو برداشتن مال محبتو که برنداشتن
بدون صبونه زدم بیرون بعد مامانم زنگ زده میگه رفتیم مراسم، برو خونه ی مادربزرگت ناهار بخور، برگشتیم اس میدم
رفتم، خوب بود ناهار املت بود ها، منتها چون گشنم بود 5تا نون باهاش خوردم
هیچی دیگه
الان روی پله های دم در خونمون نشستم، منتظرم بابا اینام بیان
مادربزرگم مادربزرگای قدیم
عاقا دیگه خونه ی مادربزرگه میدونین چی داره؟
نون و برنج زیاد بخوری پس گردنی و تیپا داره