سلام به همگی اقا دیروز سر سفره نشسته بودیم غذا میخوردیم دیروزش تلوزیونمو نو عوض کرده بودیم یارو اومده بود وصل کرده بود ولی رو با یه هاش نزاشته بود بعد میخواستی تلوزیون نگاه کنی باید خم میشدی چون روش به طرف بایین بود خلاصه نشسته بودیم نا هار نوش جان میکردیم میخواستم اخبار ورزشی نگاه کنم من هی این ور میرم هی اون ور میرم مگه میشه اینو درست نگاه کرد اخر عصبانی شدم گفتم کدوم ادم احمقی گفت اینو ابن جوری وصل کنه فکر میکردم داداشم گفته ولی ولیییییییییییییی بابام تو صورتم نگاه کرد اشق شوق تو چشماش جمع شد گفت من گفتم بقیشو دیگه سانسور میکنم