•••°•••°•••°حـــــامـــــد 72 یا (| Ԑ |/|/ @ # •••°تــولــدم نــزدیــکــه
به همین پایه میز عسله قسم ^_^
دیروز به بابام میگم : بابایی جمعست نریم بیرون عایا ؟؟
بابام: بنزین ندارم -__-
من: بیا بریم , بیا بریم که پول بنزینتم من میدم
بابام: حس رانندگی ندارم
من: من رانندگی میکنم
بابام: تو مثل اسب راه میری , من از جونم سیر نشدم با تو بیام
من: o_O آروم میرم قول میدم ,
یهو داداشم اومد بیرون از اتاقش گف : بابا من درسام تموم شد بریم
بابام: بدو آماده شو پسرم
من: کجااااااااااااااااا ؟؟ پس من چی ؟؟؟؟؟؟
بابام: خفه شو , من و داداشت داریم میریم تو این پاساژه سر کوچه واسه داداشت شلوار لی بخرم
من: -___-
کامران: 0___0
نیما: ^_^
امیر محمد: #_#
کیلیپس سارا : $____$
راستی بچه ها من تا 4شنبه نیستم , دارم میرم دانشگاه (ابهر) امتحان دارم , واسم دعا کنید ناموسا , کیلیپس سارا تو حلقتون , یا علی