عاقادیشب بابام بامامانم مذاکره ی بس مهم درحدمذاکرات ژنو صورت دادن که خودموموظف میدونم برای شما شرحش بدم.
مامانم:برای چی دیشب نیومدی مهمونی؟
بابام:زنننننننننننن هزاربهت گفتم من از سرکاریسره نمیام مهمونی
مامانم:چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
بابام:من با لباس خونه کسی نمیام
من:بابا احیانا میخوای لخت تشریف بیاری مهمونی عایا؟؟؟
بابام:خفه شوسوسک توله منظورم لباس کاربود،آدم وقتی میخواد بره خونه کسی بایدکت دامن مناسب بپوشه
من:O_o
مامانم:O_O
بابام:(((
دوستانی که در افق سکونت دارن اگه پدرمو دیدن لایک کنن چون طبق آخرین آمار پدرعزیزپس از وقوع حادثه ازصحنه متواری شده وتاالان خبری ازش دردسترس نیست خودم که عمودو زیر ورو کردم اما هنوزمجهول الامکان هستن