دیروز قبل از اینکه امتحان شروع بشه مراقبه گفت: دانشجوهای عزیز ب دلیل اینکه اکثر سوالات تستی هستند لطفا همکاری کنید....
عاغا همون پسره ک سه چار ترمه مشروط میشه (ک هنوزم من نفهمیدم هدفش از ادامه تحصیل چیه) برگشته میگه استاد ب غرعان ما زبونمون مو در آورد از بس ک ب اینا میگم بابا جون, همکاااااری کنید ولی گوش نمیدند ک , مخصوصا این خانوما , بلکه حالا ایندفه ب حرف شما گوش بدند...
بعد با ی حالت جدی برگشته ب همه نگا میکنه میگه شنیدید ک استاد چی گفت...
ینی من دیگه هیچی نمیگم خودتدن قیافه ی همه را تو اون لحظه تصور کنید...