:)) اين خاطره ى مامانمه ....
آقا اين مامان ما از خونه يكى مياد بيرون تا سر كوچه تو فكر اين بوده كه چه چيزايى واسه پختن شله زرد لازم داره....باخودش ميگفته ( هوووم زعفروون كه داريم ممم شكر ، خلال ) يهو تاكسى جلوش وايميسته مامان منم مخش گير ميكنه تو صورت يارو داد ميزنه شـــــــــلـــــــــه ززززززرررررردددد
^_^ مامان خجسته ى عزيز مارو برامون نگه دار خدااااا :)