توی شرکت پشت میزم نشسته بودم یه شارژ رو تو گوشیم وارد کردم گذاشتمش رو میز. سرمو گذاشته بودم رو میز که یه مراجعه کننده اومد داخل دیدم لبخند میزنه بهم نیگا میکنه منم مثل یه دختر متشخص و مغرور اخم کردم بهش بعد از تموم شدن کارش همکارم گفت دیوونه این چیه رو پیشونیت دست زدم دیدم وااااای شارژ چسبیده بوده فرق پیشونیم
دیگه اقا غلام اومد با جارو منو جمع کرد از وسط :)))))