اقا یه روز تو پارکینگ خونه یکی از دوستام ساعت 7 صبح داشتیم فوتبال بازی میکردیم و اونم اپارتمان 4 واحدی!حالا ما هم داشتیم تق تقق سر صدا می کردیم یه پیرزنه با یه قیافه خواب آلود اومد پایین یهو اربده زد اهای دزد دزد...!یهو دوستام فوری گفت دزد چیه باو من طبقه پنجمم پیرزنه گفت نه شما ها پنجم نیستید من میشناسم گفت باو من چمنیم گفت اهان تو چمنی نا جوان مرد! ((حرف زدن تو حلقتون!))به پدرت می گم اصلا تو چمنی ((با اشاره به من)) اون دیگه چه خریه؟منم فوری گفتم منم نقدعلیانم!
پیرزنه:|: :| :| :|
من:(:
دوستم:=))
توپ فوتبال:D:
هیچی دیگه پیرزنه سکته کرد مرد روحش شاد و یادش گرامی باد!