عاقا ما خونه مامانم اینا با خاهرام سر سفره نشسته بودیم (خونشون اپارتمانیه)یهو در باز شد یه پیرمرده (الزایمر داش) درو وا کرد هی میگه فروزان بابا کجایی فروزان؟؟؟؟ مام اول کپ کردیم بهد جیغو فریاد زنان هرکدام به سویی گرخیدیم یه روسری چیزیی بندازیم سرمون مامانم گف پدر جان فروزان طبقه بالاس، ای بنده خدام تا دید اشتباه اومده رف ،مام دوباره اومدیم سر سفره نشستیم داشتیم میخندیددم که دوباره در باز شد ای بنده خدا اومد تو (فک کنم پله هارو رف بالا برگش) مام شرو کردیم جیغ بنفش کشیدنو فرار کردن ای بنده خدام میگف:ننههههههه جیغ نکشین اومدم معذرت خواهی کنم!!!!!!
و ما در ان برهه از زمان ندانستیم که فریاد به خنده بلند کنیم یا گریبان چاک زده و بگرییم؟؟؟؟؟
یعنی یه همچین بچه با ادبی بود با وجود الزایمر معذرت خواهی رو فراموش نکرده بود :)