عاغا یه روز تو کلاس یعد امتحانا نمیدونیم چی شد که شروع کردیم صدای سگ و خروس و...رو دراوردم یهو ناظم اومد تو کلاس گفت اینجا باغ وحشه یکی از بچه ها گفت نه عاغا اگه باغ وحش بود که باید تو قفس بودیم الان آزادیم هیچی دیگه در رو بست رفت ما هم همه از خنده به کف زمین چسبیده بودیم.