ی پسر عمه دارم که دکتره ی روز داشت خاطره ای از دوران تشریح یک جنازه در کلاس درس رو برامون تعریف میکرد .میگفت: ساعت تشریح بود بچه های کلاس راه افتادیم و رفتیم سالن تشریح استاد هم با ما میومد از اونجایی که پسر شلوغی بودم 90% رخداد های کلاس گردن من میوفتاد وسط سالن روی تخت جنازه ی مرده بود که باید توسط استاد تشریح می شد روش ی ملافه سفید کشیده بودن همه دور جسد جمع شده بودیم ... تا استاد ملافه رو از روی مرده کنار زد دیدیم ی خیار تو دست مرده هس و دم دهنش گرفته میخواد گاز بزنه ... 2 تا از خانما از ترس غش کردن.. استادم پسر عمه مو میندازه بیرون...پسر عمه ام هی میگه من فقط خیار دادم دستش اون هوس کرده آورده جلوی دهنش کسی باور نمیکنه اون ترم از اون درس محروم میشه ... الان شده استاد دانشگاه و دانشجویاش دارن پدرشو در میارن ..... :))))))