K : E @@@@@
الان ینی ساعت دو شب بابام اومده بالا سرم بیدارم کرده میگه : کامران کامران
من : هوووم
بابام : بابا بیداری ؟
من : آره بابا دارم تنیس رو میز بازی میکنم ^_^
بابام : زهر مار گوساله مگه من باهات شوخی دارم ؟؟
من : پدر من خو ساعت دو بیدارم کردی میگی مگه خوابی ؟؟ بترس از روز رستاخیز , بترس از آتش دوزخ
بابام : کامران بابا خوابم نمیبره , بیا با هم شطرنج بازی کنیم
من : ای خداااا , باشد ^_^
نشستیم داریم بازی میکنیم سربازو هفت هشت خونه تکون داد
من : بابا اون سربازه مازاراتی که نیست که اینجور میرونیش
شترق ق ق ق با کف پا زد تو گوشم @@
من : چرا میزنی خو ؟؟
بابام : هزار بار گفتم احترام بزرگ ترت رو داشته باش , پاشو گم شو بیرون میخوام بخوابم بچه سوسول کسی که جنبه تقلب رو نداره اصلا باهاش بازی نمیکنم
خدایا این خوشیارو از ما نگیر