یه روز تو مدرسه بودیم که زود تر از موعد زنگ مدرسه زده شد یه دفعه همه ی معلما و دانش آموزا مثل تیری که از چله ی کمون رها شده بود از کلاسا بیرون زدن و رفتن خونه انگار که منتظر خوردن زنگ مدرسه بودن
بعدا فهمیدیم ناخواسته مستختدم مدرسه دستش رو زنگ رفته بود