اون روز داشتم شبکۀ بازار رو می دیدم(خیلیییییییی اتفاقی)، یارو قیمت مانتو رو زده 48000تومن(مردم هم که اصلاً نمیرن خرید کنن که!!!)مطمئن شدم که اونجا مجتمع زیتون توی افق بوده. حالا بگذریم که من اگر به عنوان یه خریدار برم توی همین مغازه، قیمت این مانتو میشه 84000 تومن (تازه اگه بیشتر نشه!!!!)
نتیجه می گیریم که باید با یه خبرنگار و دوربین بریم توی مغازه ها و خرید کنیم تا اون روی قیمت ها رو هم ببینیم
حالا یارو اومده بگه اغلب مشتری هامون دانشجو و دانش آموز هستن، هول شده جلو دوربین میگه: " اغلب مشتریاتمون دانشجو و دانش آموزان...."
زین پس به تعدادی مشتری که در یک محل خاص (مثلاً مرکز خرید) گرد هم می آیند، مشتریات گفته می شود.
یعنی دهخدا اگر زنده بود الان باید می رفت افق و فرهنگ لغت دهخدای افقی را چاپ می کرد
ببین با کیا شدیم..... (آمار درست و دقیق در دست ندارم)