یادمه وقتی که اول راهنمایی بودم توی یه همایش صندلی رو از زیر دوستم کشیدم دختره ی بدبخت با پشت افتاد زمین اقا من ضایع نکردم که اون فرد من بودم حالا وقتی دختره ی بی جنبه فهمید تهدیدم کرد که بابا مامانش من و میبرن زندان به جرم اینکه اونو با پشت انداختم!
دیگه لامصب از اون شب حس ادامایی که به حبس ابد محکوم میشدن رو داشتم لامصب روزای سختی بود به سختی سپری شد !!!
روژی حبس ابدی :|