K : E @@@@@
دیشب الهام ( نامزدم ) زنگ زد خیلی با غم ازم خواست برم خونشون
با ترس و لرز و هزار تا فکر و خیال رفتم خونشون دیدم غمگین گوشه اتاق نشسته
من : خانمی نبینم غمگینی , اخماتو باز کن , جوجو بخند
الهام با غم : کامران امرو رفتم آزمایش دادم بردم دکتر , دیگه چیزی نگفت
من : دختر دکتر چی ؟ مردم از ترس
الهام : کامران من یه مریض بد دارم
من : اشک اومد پر چشمام , الهام چه مریضی؟
الهام : کامران امرو رفتم دکتر ... یه نگاه به آسمون کرد بعد گف : کامران دکتر بهم گف الهام خانم شما دیوونه کامرانی . پوففففف .کامران عاشقتم . دوست دارم
من : o_0 الهام م م م م میکشمت ت ت ت ت
بابای الهام از تو اون اتاق اومد داد زد تو غلط میکنی , جرأت داری دست رو دخترم بلند کنی
یا پیغمبر ,افتاد دنبالم من فرار میکردم الهامم میگفت بابا شوخی کرد د د د ولش کن
خدارو شکر آدم منطقی بود فقط یکی با کف پا یکی زد تو گوشم