سر جلسه ي امتحان پايان ترم پيش به ناظر خيره شدم با علامت سوال ابروهامو گره دادمو بهش نگا ميكردم
اومد طرفم گفت خانم سوالي داري؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بي اختيار بهش گفتم : ميگم شما دل نداريد؟ شماهم يه روزي دانشجو بوديد دوس داشتيد با اطرافيان درمورد جوابا مشورتي بكنيد....
پس حالا چتونه به ياد اون روزا دلاتون به رحم نمياد وبزارين ماهم با اطرافيان مشورتي داشته باشيم.....
عاقا گفتم الان دلش ميشكنه....
از سربدبختي محكم سرصندليم ضربه زد وگفت مسخره كه ازبس بغض كردم نزديك بود باجيغ وداد گريه كنم....