ظهر یه قرمه سبزی مشتی گذاشتم سر میز و شوهر گرامی در حد انفجار خورده.... 1ساعت بعد رفتیم خونه مادر شوهر، شوهر رفته سر یخجال تخم مرغ برداشمه بپزه مادرش میگه "الهی بمیرم برات خونه خودت نیمرو اینجا هم نیمرو؟ الان واست کنجه میذارم"
من:<
شوهر شکم شل بعد از چشم غره من:*
مادر شوهر:)