خاطرات خنده دار نویسنده : طنز پرداز تاریخ : پنج شنبه 22 بهمن 1394 نظرات 0 امروز صبح یه بشقاب پرنده دیدم بعدش نفهمیدم دیگه هیچیو...... به هوش که اومدم دیدم تو بیمارستانم داداشم هی میگه منو ببخش منو ببخش.... ینی ممکنه چه اتفاقی افتاده باشه؟؟؟گلبولای سفیدمم دیگه هیچ وعضی ندارن بخداااااا لینک ثابت