•••°•••°•••°حـــــامـــــد 72 یا (| ê |/|/ @ # •••°•••°•••°
کیلیپس دختر همسایمون تو کَبِدم اگه دروغ بگم o_0
این خاطره واسه من نیس ماها دختر عموم تعریف میکرد:
میگفت چن روزی با عموم میرن شمال و موقع برگشتن از عموم اصرار که امشب راه بیوفتیم و از ماها دختر عموم هم انکار ک فردا صبح زود حرکت کنیم @@
از اونجایی که تو خونه عموم اینا حرف حرفِ دختر عمومه . عموی ما هم به ظاهر قبول میکنه ^__^ اما وختی تک تک اعضای خونه میخابن عموی من هم طی یک حرکت ابزاری و تحت تدابیر شدید امنیتی تمام ساعت های موجود تو خونه رو( اعم از ساعت گوشی ساعت دیواری ساعت مچی ساعت ماشین و...)3 ساعت عقب میکشه ^_^
همه به ظاهر ساعت 6 سبح بیدار میشن واسه حرکت ولی وختی میرسن تو ی رستوران بین راهی تازه متوجه میشن چ یه دستی از عموم خوردن 0_0
یه همچین عموی انتقام بگیر و حرف به کرسی بنشون من دارم به مین پایه میز عسلیمون قسم