اغا من و داداشم رفتیم سوپر مارکت پنیر بگیریم داداشم رفت به فروشنده گفت آقا پنیر لقمان دارید فروشنده گفت منظورتون لیقوان داداشم میگه لقمان بعد میگه نداری بگو بعد با عصبانیت رفت من و فرونده با دهان باز مشغول دیدنش شدیم جا تون خالی مشتری ها تمام مغازرو گاز زدن