سره کلاس ریاضی بودیم یه معلم داشتیم این بنده خدا وقتی میخواس بگه 9 ما فکرمیکردیم میگه 2 همیشه سر این موضوع باش دعوا داشتیم بعد این بینه همه حرفاش یه هو تف مینداخت اقا ماهم یه روز سر جلسه امتحان این روش کرد اون ور منم سرمو چرخوندم تا منو دید سرمو انداختم پایین دیدم یاخداا با اون هیکله غولش داره میاد صدام زد همین که سرمو اوردم بالا اومد بگه چرا تقلب میکنی یه تف اومد ساف تو صورتم برگمو گرفت قشنگ هر کلمه که دعوا میکرد ما هم با تفاش قشنگ دوش میگرفتیم فقط اون وسط یه کیسه کم داشتیم وووااالللااااااابچه ها هم که اصلا نیمکت میخوردن