عاقا چشتون روز بد نبینه.دیشب رفتیم بيرون بابام رفت چایی بگيره منم رفتم كناریه پژو كه شیشه هاش دودی بود وایسادم يه چند ديقه ای نقاشی كشيدم روشيشه هابعدشم خیلی زیبارفتم جلوی ماشین لم دادم.همینجوری غرق تفكرات زیبای خودم بودم كه ديدم2تاپسره ازماشین پیاده شدن يه خورده دقيق ترشدم فهميدم3تادیگه هم هنوز توماشینن..حالااوناچه فكرایی كردن بماند ولی من كه كمرم شكست ينی.افق آشنازياد داریم الان توعمودم ولی اینجااینترنت پرسرعت نزدن هنوز!!