من از بچگیم تا الان که 23 سالمه بارها خواستم بمیرم اما نشده. یعنی تا پای گور رفتم اما تو خود گور نرفتم.
مامانم میگه دنیا اومده بودی نفست بالا نمیومد اینقد پرستارا پشتت رو زدن تا گریه افتادی.
2سالم بوده لبم میخوره به لبه ی سرامیک آشپزخونه لب بالام میشکافه.
بعدشم 3سالم بوده ی مروارید تو گلوم گیر میکنه بیرون نمیومده.
3.5 سالگی میفتم رو چرخ خیاطی پام شکاف میخوره.
4 سالم بوده وایتکس میخورم که اونم بخیر میگذره.
5 سالم بوده از ارتفاع 4 متری میفتم جون سالم به در میبرم.
چند سال بعدش تو مشهد دست مامانم رو ول میکنم تو خیابون ی ماشین میخواسته بهم بزنه.
راهنمایی بودم تیغ میمونه زیر شست پام تا مرز قطع شدن میره.
دبیرستان بودم تصادف میکنم عزرائیل از بردن من پشیمون میشه.
و حالا هم که 4جوک ارسالی هامو تأیید نمیکنه و باقیش بماند.
خلاصه ی همچین آدم بدبختیم من...