یه روز تو کلاس پرورشی بودیم.(همون دبیری که قبلنم ازش پست گذاشتم)معلم بیچاره رو کلافه کردیم با سوالامون اینم با دانش زیادی که داشت!!!!!!!همه رو جواب میداد.ما هم موذی هی بش میخندیدیم یهویی عصبانی شد برگشت به بقل دستیم گفت:خفه شو .....رفیقم گفت:ما اقا؟؟؟ اونم گفت:اره تو.. تو که دهنت داری مثل اسب عرعر میکنی... ما دیگه از خنده جون تو بدنمون نمونده بودا به قول داداش کامران ناموسن این معلم ما از روز رستاخیز نمیترسه اصلا