•••°•••°•••°حـــــامـــــد 72 یا (| ê |/|/ @ # •••°•••°•••°
درود به همه 4جکی ها
دیروز رو تختم نشستم دارم فکر میکنم
آبجی کوچولوم اومده بهم میگه: داداچی ی ی چیه چلا نالاحتی؟؟
من: هیچی عشقم دارم فکر میکنم@_@
باران:به چی فکر میکنی؟؟
من:به هیچی
باران:دروغ نگو^_^ من که میدونم داری به چی فکر میکنی؟؟
من:عه راست میگی؟؟ خوب اگه میدونی بگو ببینم به چی دارم فکر میکنم؟
باران: داری به سارا (دختر همسایمون) فکر میکنی
من: نخیرررر ^_^
باران: کیلیپسش تو حلقت معلومه داری دروغ میگی@@ از چشات معلومه^_^
من: نـخـیـرررررر اشتباه گفتی عشقم م م اینطوری نیست ت ت
باران: میخای برم باهاش صحبت کنم زنت بشه^_^
من:باران برو بیرون خوابم میاد@@
باران: باشه میرم ولی میرم باهاش صحبت کنم^_^ من بهش میگم که تو عاشقشی@@ بهش میگم واسش زانوی غم بغل گرفتی@@ اینا همه رو بهش میگم@ به همین پایه میز میگم شوخی نمیکنم خدافظ
من:@~@
کامران: 0_0
داااداااش کامران برو جلوی اینو بگیر الان سارا کیلیپسشو میکنه تو حلق جفتمون به همین پایه میز قسم