آبجــیم تعریـف میکـرد یــه شــب تـو خـواب خوشـی بـودم کـه یهــو یـه سـایــه اطـراف خـودم احسـاس کــردم، گفتــم حتمـا عـزراییـله و اومـده منـو ببـره!.
هیچـی دیـگه سـریـع اشهـدم رو خـوندم و بـه درگـاه خـدا تـوبه کـردم کـه یهـو کـولـر خامـوش شـد!! فهمـیـدم ای دل غــافل جنــاب پـدربــوده! ولـی خـداییـش یـه نفـس راحتـی کشیـدم..
جالــب ایـنجـاسـت کـه ایـن اتفـاق چنـدبـارم واسـش پیـش اومـده!!