در شیشه عسل باز بوده دیویس سیصدتا مورچه رفتن توش غرق شدن بی شعورا بابام نشسته همشونو با چوب کبریت در آورده. سر سفره نشستیم صبحانه بخوریم دیدیم ی چیزای ریز ریز توشه میگم بابا اینا چین؟ میگه بعضیاشون خیلی صفت چسبیده بودن دست و پاشون کنده شده اگه نگا نکنی مزش اصلا معلوم نیست.
هیچی دیگه گلاب بروتون الان دو روزه نفخ معده دارم روم نمیشه برم دکتر. اگه بگه چی خوردی چی بگم
من:/
بابام :)
مورچه ها:(